اشترایکوفسکی
زیباست! این قدر هست که پهن بشود و تمام اش را بگیرد. فقط باید اجازه بدهی آرام آرام خودش را از روی زمین از کف پاهایت بکشد بالا. نفس ات را حبس کن، سخت نیست زیاد. من با استخوان هایم هم می شنوم اش. به لرزه که می افتند این دیوارها، به لرزه که می افتی، تازه قبل از آن است که جاری شود و مثل سیل، پاهایت را با زمین شان بلند کند. دیگر خانه ای هم اگر هست با آب می رود که برود آن بالا. به همین زودی می شود دست ها را بالا بردکه ببارد و خیس ات کند. خیس ِ خیس :|
آن وقت من هم این پایین که کاش نبودم، کاش می شنیدم، نشسته ام و
گم می شوم.